از زمین برخاستن چشم از زمین داران مدار
راست گردیدن توقع زین گرانباران مدار
حسن بیتاب است در اظهار راز عاشقان
پرده پوشی چشم ازین آیینه رخساران مدار
چون علم شد سرنگون لشکر پریشان می شود
پای چون لغزد امید از هواداران مدار
در خزان از عندلیبان بانگ افسوسی نخاست
چون ورق بر گشت چشم یاری از یاران مدار
مردم بیدرد را پروای اهل درد نیست
مهربانی چشم زنهاراز پرستاران مدار
خانه آب و گل از سیلاب می لرزد به خویش
چون شدی از خانه بردوشان غم باران مدار
کاروان عمر رانعل سفردرآتش است
ایستادن چشم ازین سیلاب رفتاران مدار
سد راه نشأه می می شود چین جبین
روترش زنهار در بزم قدح خواران مدار
جز ندامت نیست حاصل دانه بی مغز را
گوش بر افسانه بیهوده گفتاران مدار
حرف دل صائب مکن سر پیش ارباب هوس
زینهار آیینه پیش این سیه کاران مدار